ابن ابیالحدید کلام امام علی علیهالسلام را فراتر از سخن مخلوق و فروتر از سخن خالق وصف کرده و ستوده است. چرایی این وصف، مختصات سخن، ساختار سخن و «آنی» که در سخن و سبک دیده میشود، نیاز به تأمل در واژگان، تناسب واژگان، شیوه نظم فرازهای مناجات و ساختار آن دارد. برای تبیین، آسانی خوانش و فهم روشنتر مناجات شعبانیه، مناجات را بر اساس «اللهم» و «الهی» و «یا الهی» به چهل و پنج بخش تقسیم میکنیم. «اللهم» در آغاز دعا و در واقع به عنوان دیباچه مناجات است، «یا الهی» یک بار در بخش ۳۲ استفاده شده است و در چهل و سه مورد فرازهای مناجات با «الهی» آغاز میشود. هر بخش در عین اینکه با دیگر بخشها پیوندی معنوی و بیانی و روایی و درایی دارد، آهنگ مستقلی داراست. این تقسیمبندی به ما کمک میکند تا هندسه قدسی منظومههای معانی و بیانی مناجات را بهتر دریابیم. در واقع این تقسیمبندی، در قلمرو و صورت مناجات است، معانی داستان دیگری دارد.
دعای کمیل نیز با «اللهم» آغاز میشود. «الهی» و «یا الهی» در دعا تکرار میشود. این شیوه خطاب و ندا در دعای صباح نیز دیده میشود. دعای صباح با «اللهم» آغاز و «الهی» در دعا تکرار میشود. افزون بر این دعاها، در مهجالدعوات، دعایی از امیر مؤمنان با عنوان «دعاء فی الخشوع و التضرع» روایت شده است. نداهای دعا شبیه مناجات شعبانیه است. با «اللهم» آغاز و با «یا الهی» و «الهی» ادامه پیدا میکند. البته شیوه خطاب در دعاها و مناجات شعبانیه، نیاز به بررسی مستقل دارد. به نحو فشرده میتوان گفت که خطابهای «اللهم»، «الهی»، «یا الهی»، «سیدی»، «مولای» و «یارب» هر کدام متناسب با حال و مقام و مضمون انتخاب شده است.
این ظرافت را در قرآن مجید هم میبینیم. خطاب «ربنا» در قرآن مکرر آمده است. حضرات ابراهیم و اسماعیل و موسی(ع) فرشتگان و مؤمنان و حتی کافران خداوند را با خطاب «ربنا» خواندهاند؛ تنها یک بار خطاب «اللهم ربنا» در قرآن از زبان مسیح علیهالسلام بیان شده است: قال عیسی ابن مریم اللهم ربنا انزل علینا مائدهً من السماء تکون لنا عیدا لاوّلنا و آخرنا و آیهً منک و ارزقنا و أنت خیر الرازقین (المائده: ۱۱۴): عیسی پسر مریم گفت: «بارالها، پروردگارا، از آسمان، خوانی بر ما فروفرست تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانهای از جانب تو. و ما را روزی ده که تو بهترین روزدهندگانی.» از این جهت مسیح(ع) خداوند را با خطاب «اللهم ربنا» خوانده است تا شبهه الوهیت او برطرف شود.
واژگان مناجات شعبانیه نسبت متقابل و متضاد (پارادوکسیکال) و نیز شمولی و کمالبخشنده نسبت به یکدیگر دارند. در واقع امام علی علیهالسلام با نگاه ویژه خویش، هندسه یا نظامی برای واژگان، مفاهیم و نسبت آنها با یکدیگر، در کلام خود سامان میدهد. به همین دلیل برخی از پژوهشگران تاریخ نحو عربی، سرچشمه نحو عربی، یعنی:
یکم، تقسیم کلمات به اسم و فعل و حرف
دوم، تفکیک فاعل و مفعول و مضافالیه
سوم، تقسیم اسم به معرفه و نکره
چهارم، تبیین حرکات چهارگانه حروف، ضمه و فتحه و کسره و جزم را به امام علی(ع) نسبت میدهند. ایشان این مبانی را به شاگرد دانشمند و ادیب خویش ابوالاسود دوئلی آموخت.
یکم: نسبت تقابل و تضاد
در حقیقت کشاکش جذابی در میان مفاهیم ایجاد میکند. برای مثال حافظ که استاد صورتبندی و ساماندهی کشمکش بین واژههاست، در غزل نخست دیوان «الا یا ایها الساقی…» موارد متعددی از تقابل و تضاد ایجاد کرده است. در مصراع دوم همان بیت اول: «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها» تقابل و تضاد بین «آسان» و «مشکلها» و بین «اول» و «آخر» که البته پوشیده است، سامان داده است. در مصراع «به می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید» تقابل و تضاد سجاده با می را میبینیم و در بیت:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها!
تقابل و تضاد مصراع اول و دوم از زوایای مختلف، از جمله تقابل و تضاد «گرداب» و «ساحل» القای سنگینی شب تاریک و بیم موج و غرقهشدن در گرداب، با حال و روز سبکباران ترسیم شده است. در مصراع نخست بیت پایانی: «حضوری گر همی خواهی، از او غایب مشو حافظ» تقابل و تضاد حضور و غایب دیده میشود. این تقابل مثل دو رشته تار و پود، وقتی به رنگهای متفاوت و متقابل باشند، در هم که تابیده میشوند، مثل درهم تنیده شدن عقیق و ابریشم یا آتش و آب، منظومه معانی دوصدایی آفریده میشود. شعری که در آن تقابلی نیست و یا داستانی که نتوان در آن تقابل جستجو کرد، سرد و بیجاذبه و خاموش میشود. تقابل موسیقی درونی واژگان و معانی است.
نکته شایسته تأمل این است که نخست میبایست در شیوه اندیشه و معرفت مفاهیم، چنین زاویه دیدی مطرح باشد، تا در مرحله بعد در تبیین، شاهد بهرهگیری از تقابل واژگان باشیم. امام علی علیهالسلام این نکته بسیار مهم را در خطبه شماره ۱۴۷ نهجالبلاغه مطرح کردهاند: «و اعلموا انّکم لن تعرفوا الرّشد حتی تعرفوا الذی ترکه و لن تأخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن تمسّکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه»: بدانید تا واگذارنده رستگاری را نشناسید، رستگاری را نخواهید شناخت؛ و تا شکننده پیمان قرآن را ندانید، با قرآن، پیمان استوار نخواهید ساخت؛ و تا واگذارنده قرآن را به جای نیارید، در قرآن چنگ نتوانید انداخت. (ترجمه سیدجعفر شهیدی)
در غررالحکم نیز همین شیوه معرفت مبتنی بر تقابل مفاهیم، درباره شناخت نعمتهای خداوند مطرح شده است: «انّما یعرف قدر النّعم بمقاساه ضدها» (حدیث شماره ۳۸۷۴) قدر و ارزش نعمتهای خداوند تا به رنج فقدان آن نعمتها مبتلا نشدهایم، آشکار نمیشود. در واقع در سنجش و قیاس هر نعمت با فقدان آن، قدر نعمت را میشناسیم. چنانکه قدر سلامت را وقتی میدانیم که بیمار شده باشیم یا قدر عزیزان خود را وقتی میدانیم که از آنان دور باشیم و یا آنها را از دست بدهیم؛ مانند حسرتی که پس از درگذشت مادر یا پدر دچارش میشویم و «تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟» در مناجات شعبانیه میتوان بیست و چهار تقابل بین واژگان ذیل را شناسایی کرد:
ـ غفلت و معرفت ـ اقبال و هَرَب
ـ انامتنی و نبّهتنی (انامه و تنبیه)
ـ رجا و قنوطِ ایاس ـ سریت و علانیت
ـ مَثوی و مُنقلب ـ دنیا و آخرت
ـ زیادت و نقص ـ نفع و ضر
ـ خداوند و غیر خداوند ـ جرم و عفو
ـ ذنوب و مغفرت ـ محروم مرحوم
ـ جواد و بخیل ـ قُرب و بُعد
ـ سرّ و جهر ـ جنت و نار
ـ ثواب و عقاب ـ عارف و منحرف
ـ الله و ماسوی الله ـ تحریم و رزق
ـ خذلان و نصرت ـ حیات و ممات
ـ لم یزل و انقطاع
گاه این تقابل، با واژههای فرعی و یا حاشیهای شکل میگیرد. واژگان اصلی ظاهراً تقابلی ندارند؛ در شیوه ساختار عبارت، تقابل شکل میگیرد. علامه محمدتقی شوشتری در «بَهجُ الصّباغه» نمونههایی از معجزه کلام امیر مؤمنان(ع) را روایت کرده است: «اُنظر الی ما قال و لا تَنظُر الی من قال»: ببین چه میگوید و مبین که میگوید. این دو جمله، در واقع با «ما» و «من»، با تفاوت یک حرف پرداخته شده است.